عید85
سلام عزیزمامان روزها می گذشت مامان دعا می کرد هرچه سریع عید بیادمامان کنار پسرش باش اسفند پسرمامان سرما شدیدی ازبابائی گرفت خیلی اذیت شد همان موقع عمه رخشی رفت مامان دست تنها ماند هرروز پسرمامان می بردم خونه مامان انسیه خلاصه عیدخوبی شد یه عروسی دعوت شدیم خیلی خوش گذشت باپسر عموایمان که یک ماه ازت بزرگتر بودی عکس انداختی ...
نویسنده :
مامان مریم
12:20